با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Damper

ˈdæmpər ˈdæmpə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    dampest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
خفه‌کن، نم‌زن، آلت میزان کردن جریان هوا، عایق
noun
خفه‌کن، تعدیل‌کننده، سرعت‌گیر
- damper tube
- لامپ کاهنده
- to put a damper on
- دلگیر کردن، ناموفق کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد damper

  1. noun hindrance
    Synonyms: depressant, chill, wet blanket, restraint

لغات هم‌خانواده damper

ارجاع به لغت damper

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «damper» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/damper

لغات نزدیک damper

پیشنهاد بهبود معانی