با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Datum

ˈdætəm ˈdeɪtəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
داده، اطلاع (این واژه مفرد کلمه‌ی data است)
- relevant datum
- داده‌ی مرتبط
- The datum provided by the survey participants was crucial for the study.
- داده‌ی تهیه‌شده توسط شرکت‌کنندگان برای مطالعه بسیار مهم بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد datum

  1. noun Something known or assumed; information from which conclusions can be inferred
    Synonyms: data-point, inputs, informations, knowledges, scoops, intelligences, scores, dopes, lores, testimonies, materials, evidences

ارجاع به لغت datum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «datum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/datum

لغات نزدیک datum

پیشنهاد بهبود معانی