امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Daunting

ˈdɑːnt̬ɪŋ ˈdɔːntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more daunting
  • صفت عالی:

    most daunting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دلهره‌آور، رعب‌آور، ترس‌انگیز، تشویش‌زا، اضطراب‌آور، مضطرب‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Starting a new job can be daunting.
- شروع شغل جدید می‌تواند دلهره‌آور باشد.
- He kept the daunting act of mockery going on.
- به ادابازی تشویش‌زای خود ادامه داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد daunting

  1. verb Cause to lose courage
    Synonyms:
    horrifying scaring dismaying shocking terrifying taming subduing stupefying stunning appalling intimidating shaking foiling fazing dispiriting disheartening discouraging disconcerting frightening deterring depressing cowing controlling conquering checking bullying breaking awing dashing alarming
    Antonyms:
    urging inspiriting inciting stimulating assisting aiding helping emboldening heartening encouraging
  1. adjective Discouraging through fear
    Synonyms:
    intimidating

ارجاع به لغت daunting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «daunting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/daunting

لغات نزدیک daunting

پیشنهاد بهبود معانی