با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Day-to-day

ˈdeɪtəˈdeɪ ˈdeɪtəˈdeɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective C1
روزانه، روز‌به‌روز، روزمره
- the day-to-day chores of a housewife
- زحمات روزانه‌ی یک زن خانه‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد day-to-day

  1. adjective Of or belonging to or occurring every day
    Synonyms: daily, day by day, day-after-day

ارجاع به لغت day-to-day

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «day-to-day» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/day-to-day

لغات نزدیک day-to-day

پیشنهاد بهبود معانی