با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dd

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

abbreviation
(با حروف کوچک) (dated) تاریخ‌دار، دارای تاریخ
- a da document
- سند دارای تاریخ
- a signed and da painting
- تابلویی دارای تاریخ و امضا
abbreviation
(با حروف کوچک) (delivered) تحویل‌داده‌شده
- the dd package
- بسته‌ی تحویل‌داده‌شده
- The dd product was defective.
- محصول تحویل‌داده‌شده معیوب بود.
abbreviation
اقتصاد (با حروف بزرگ) (demand draft) برات دیداری
- The bank asked me to pay the amount through DD.
- بانک از من خواست که این مبلغ را از طریق برات دیداری پرداخت کنم.
- The bank issued a DD for the full amount.
- بانک برات دیداری کل مبلغ را صادر کرد.
abbreviation
(با حروف بزرگ) (doctor of divinity) دکترای الهیات
- He was awarded a DD for his exemplary service to the church.
- به خاطر خدمات مثال‌زدنی‌اش به کلیسا، دکترای الهیات را دریافت کرد.
- The professor was awarded a DD degree.
- به این استاد مدرک دکترای الهیات اعطا شد.
abbreviation
(با حروف بزرگ) (due date) تاریخ زایمان، سررسید، موعد مقرر، ددلاین
- the DD of the project
- سررسید پروژه
- My DD is approaching quickly.
- تاریخ زایمان من به‌سرعت نزدیک می‌شود.
abbreviation
(با حروف بزرگ) (days after date)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dd

  1. noun A doctor's degree in religion
    Synonyms: doctor-of-divinity

ارجاع به لغت dd

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dd» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dd

لغات نزدیک dd

پیشنهاد بهبود معانی