امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deaf

def def
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    deafer
  • صفت عالی:

    deafest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
ناشنوا، کر، فاقد قوه‌ی شنوایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Agha Amoo was deaf in the left ear.
- گوش چپ آقا عمو کر بود.
- Beethoven was deaf.
- بتهوون ناشنوا بود.
- a school for the deaf
- مدرسه‌ی ناشنوایان
- They were deaf to our please.
- به التماس ما گوش نکردند.
- He turned a deaf ear to his parents' advice.
- او به پند والدین خود گوش نداد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deaf

  1. adjective without hearing
    Synonyms:
    deafened earless hard of hearing stone deaf unable to hear
    Antonyms:
    hearing
  1. adjective unwilling
    Synonyms:
    bullheaded headstrong indifferent intractable mulish oblivious obstinate pertinacious perverse pigheaded self-willed strong-willed stubborn to listen blind unaware unconcerned unhearing unmoved
    Antonyms:
    attentive aware conscious listening willing

Collocations

  • be deaf to

    گوش شنوا نداشتن، بی‌توجه بودن به، ترتیب اثر ندادن

  • deaf-aid

    (انگلیس) سمعک (امریکا: hearing did)

Idioms

ارجاع به لغت deaf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deaf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deaf

لغات نزدیک deaf

پیشنهاد بهبود معانی