با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dean

diːn diːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deans

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رئیس، رئیس کلیسا یا دانشکده، ریش سفید
- dean of the school of dentistry
- رئیس دانشکده‌ی دندانپزشکی
- the dean of American poets
- بزرگ شاعران امریکا
- dean of students
- رئیس امور (یا سرپرست) دانشجویان
- John Donne was the dean of St. Paul's Cathedral.
- جان دان سرکشیش کلیسای سنت پال بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dean

  1. noun leader of institution
    Synonyms: administrator, authority, dignitary, doyen, ecclesiastic, guide, lead, legislator, pilot, president, principal, professor, senior, tack
    Antonyms: pupil, student

ارجاع به لغت dean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dean

لغات نزدیک dean

پیشنهاد بهبود معانی