با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Debut

deɪˈbjuː / / dɪ- ˈdeɪbjuː / / ˈdeb-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debuted
  • شکل سوم:

    debuted
  • سوم شخص مفرد:

    debuts
  • وجه وصفی حال:

    debuting
  • شکل جمع:

    debuts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نخستین، آغاز، ابتدا
- That actress made her debut at the age of five.
- آن هنرپیشه برای اولین بار در پنج سالگی در صحنه ظاهر شد.
- her debut (= first) album
- نخستین آلبوم او
- the writer's debut novel
- نخستین رمان این نویسنده
noun countable
ورود رسمی به جامعه
- in honor of their daughter's debut
- به افتخار ورود رسمی دخترشان به جامعه
verb - intransitive verb - transitive
برای نخستین بار در مجامع ظاهر شدن، ارائه کردن چیزی برای نخستین بار به عموم
- debut a new product
- برای نخستین بار ارائه کردن محصولی جدید
- I’ll be debuting this song next Saturday night.
- من این آهنگ را شنبه شب آینده برای اولین بار اجرا خواهم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد debut

  1. noun first public appearance
    Synonyms: admission, appearance, beginning, bow, coming out, coming out party, entrance, entree, first step, graduating, graduation, inauguration, incoming, initiation, introduction, launching, opener, presentation
    Antonyms: closing, finale

ارجاع به لغت debut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debut

لغات نزدیک debut

پیشنهاد بهبود معانی