با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Decayed

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    decays
  • وجه وصفی حال:

    decaying

معنی

adjective B2
فاسدشده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decayed

  1. adjective rotten, falling apart
    Synonyms: addled, bad, carious, carrion, corroded, decomposed, effete, gangrenous, moldered, overripe, perished, putrefied, putrescent, putrid, rank, riddled, rotted, ruined, spoiled, wasted, withered
    Antonyms: developing, flourishing, germinating, growing, improving, ripening

ارجاع به لغت decayed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decayed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decayed

لغات نزدیک decayed

پیشنهاد بهبود معانی