با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Deceased

dɪˈsiːst dɪˈsiːst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deceased

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
مرده، مرحوم
- The house belongs to one deceased brother and two living sisters.
- خانه، متعلق به یک برادر مرحوم و دو خواهر در قید حیات است.
- The deceased has two sons and three daughters.
- آن مرحوم دو پسر و سه دختر دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deceased

  1. adjective dead
    Synonyms: asleep, bit the dust, cold, defunct, departed, exanimate, expired, extinct, finished, former, gave up the ghost, gone, inanimate, kicked the bucket, late, lifeless, lost, passed on, pushing up daisies
    Antonyms: alive, born, lively, living

ارجاع به لغت deceased

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deceased» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deceased

لغات نزدیک deceased

پیشنهاد بهبود معانی