با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Decision-making

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: decision making

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
تصمیم‌گیری (به‌ویژه تصمیم‌های مهم در سازمان‌های بزرگ و دولت و غیره)
- The manager's decision-making skills were put to the test during the crisis.
- مهارت‌های تصمیم‌گیری مدیر در طول بحران آزموده شد.
- Good decision making is a key trait of successful people.
- تصمیم‌گیری خوب یکی از ویژگی‌های افراد موفق است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decision-making

  1. noun The cognitive process of reaching a decision
    Synonyms: deciding

ارجاع به لغت decision-making

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decision-making» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decision-making

لغات نزدیک decision-making

پیشنهاد بهبود معانی