با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Deck

dek dek
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    decked
  • شکل سوم:

    decked
  • سوم شخص مفرد:

    decks
  • وجه وصفی حال:

    decking
  • شکل جمع:

    decks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
عرشه (کشتی)
- The ship's deck was covered by cargo.
- عرشه‌ی کشتی از بار پوشیده شده بود.
- The sailors gathered on the deck to watch the sunset.
- ملوانان برای تماشای غروب خورشید روی عرشه جمع شدند.
noun
طبقه (در اتوبوس دوطبقه)
- He sat on the top deck of the bus.
- او در طبقه‌ی دوم اتوبوس نشست.
- Passengers should move to the upper deck for a better view.
- مسافران برای دید بهتر باید به طبقه‌ی بالایی بروند.
noun countable
معماری کف (سطحی معمولاً چوبی در فضای باز ساختمان برای نشستن و استراحت)
- We gathered on the deck for a barbecue with friends.
- با دوستان برای کباب کردن روی کف جمع شدیم.
- Our deck overlooks a beautiful garden full.
- کف ما مشرف به باغ زیبایی است.
noun countable A2
انگلیسی آمریکایی دسته (ورق)
- We need to buy a new deck of cards.
- باید یک دسته کارت جدید بخریم.
- Shuffle the deck before starting the game.
- قبل از شروع بازی دسته رو بر بزن.
verb - transitive
تزیین کردن، زینت دادن، آذین کردن (خانه و خیابان و غیره)، آراستن، مزین کردن (شخص)
- The hall was decked out with flowers and flags.
- تالار با گل و پرچم تزیین شده بود.
- She had decked herself out in a yellow, tinseled dress.
- او خود را به لباس پولک‌دار زردی مزین کرده بود.
slang verb - transitive
زمین زدن، نقش بر زمین کردن
- He decked his assailants.
- او مهاجمانش را زمین زد.
- The boxer decked his opponent in the final round
- بوکسور در راند نهایی حریفش را نقش بر زمین کرد.
noun countable
ورزش طبقه (در ورزشگاه)
- The highest deck of the stadium was reserved for VIP guests and sponsors.
- بالاترین طبقه‌ی ورزشگاه برای مهمانان VIP و حامیان مالی رزرو شده بود.
- the upper deck of the stadium
- طبقه‌ی فوقانی ورزشگاه
noun countable
جاده‌راه، عرشه (پل)
- The deck of the bridge was sturdy.
- جاده‌راه پل محکم بود.
- Construction workers were busy repairing the deck of the bridge.
- کارگران ساختمانی مشغول تعمیر عرشه‌ی پل بودند.
noun countable informal
بسته (موادمخدر)
- She hid a deck of cocaine in her purse.
- یک بسته کوکائین را در کیفش پنهان کرده بود.
- The police found a deck of drugs hidden in the suspect's car.
- پلیس یک بسته موادمخدر که در خودروی مظنون پنهان شده بود کشف کرد.
noun countable
دک (ضبط‌صوت و غیره)
- I dropped the deck and now it's not working properly.
- دک را انداختم و الان به‌درستی کار نمی‌کند.
- The deck is connected to the speakers.
- دک به بلندگوها متصل است.
verb - transitive
قدیمی پوشاندن
- He decked the walls of his room.
- دیوارهای اتاقش را پوشاند.
- The tables were decked.
- میزها پوشانده شده بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deck

  1. verb put on clothing, usually nice
    Synonyms: accouter, adorn, appoint, array, attire, beautify, bedeck, clothe, decorate, dress, dress up, embellish, festoon, garland, garnish, grace, gussy up, ornament, prettify, primp, slick, trim
    Antonyms: disrobe, unclothe

Collocations

Idioms

  • clear the decks

    1- (برای آمادگی رزمی و غیره) عرشه‌ی کشتی را (از چیزهای غیرضروری) پاک کردن 2- آماده‌ی عمل شدن

  • hit the deck

    (امریکا - عامیانه) 1- (از بستر) برخاستن 2- آماده‌ی عمل شدن 3- (در زلزله یا انفجار و غیره) خود را بر زمین افکندن 4- (در اثرضربه و غیره) نقش بر زمین شدن

  • on deck

    (عامیانه) 1- آماده، در دسترس 2- منتظر نوبت

  • stack the cards (or deck)

    1- ورق جور کردن (به‌طور تقلب‌آمیز) 2- قرار و مدار سری گذاشتن، گاوبندی کردن

  • not playing with a full deck

    یک تخته کم داشتن، عقل درست‌وحسابی نداشتن، باهوش نبودن، خُل بودن، احمق بودن

ارجاع به لغت deck

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deck» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deck

لغات نزدیک deck

پیشنهاد بهبود معانی