با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Decomposition

ˌdikəmpoˈzɪʃn̩ ˌdiːkɒmpəˈzɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    decompositions

معنی‌ها

noun
تجزیه، واپاشی، واهشتگی، تلاشی
noun
پوسیدگی، گندیدگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decomposition

  1. noun rot, breakdown
    Synonyms: atomization, corruption, decay, disintegration, dissipation, dissolution, division, putrefaction, putrescence, putridity
    Antonyms: combination, development, growth, improvement

ارجاع به لغت decomposition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decomposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decomposition

لغات نزدیک decomposition

پیشنهاد بهبود معانی