امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Decorum

dɪˈkɔːrəm dɪˈkɔːrəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ادب، آداب‌دانی، مناسبت، رفتار بجا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Her husband was a model of decorum.
- شوهر او نمونه‌ی ادب و معرفت بود.
- The laws of decorum required that no blood be shed on the Greek stage.
- اصول نزاکت چنین اقتضا می‌کرد که در صحنه‌ی نمایش‌های یونان هیچ‌گونه خونریزی صورت نگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد decorum

  1. noun appropriate behavior, good manners
    Synonyms:
    breeding civility conduct convenance convention correctitude correctness courtliness decency demeanor deportment dignity etiquette form formality gentility good grace gravity habits order orderliness politeness politesse properness propriety protocol punctilio respectability seemliness tact usage
    Antonyms:
    bad behavior bad manners impoliteness indecency rudeness

ارجاع به لغت decorum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decorum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decorum

لغات نزدیک decorum

پیشنهاد بهبود معانی