امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Default

dɪˈfɑːlt dɪˈfɑːlt dɪˈfɔːlt dɪˈfɔːlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    defaulted
  • شکل سوم:

    defaulted
  • سوم‌شخص مفرد:

    defaults
  • وجه وصفی حال:

    defaulting
  • شکل جمع:

    defaults

معنی‌ها

noun verb - intransitive C1
کوتاهی، سستی، غفلت، نکول کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun verb - intransitive
قرارداد، قراردادی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد default

  1. noun failure; want
    Synonyms:
    absence blemish blunder dearth defect deficiency delinquency dereliction disregard error fault imperfection inadequacy insufficiency lack lapse miss neglect nonpayment offense omission overlooking oversight privation shortcoming slight transgression vice weakness wrongdoing
    Antonyms:
    advantage payment perfection satisfaction success
  1. verb dodge payment
    Synonyms:
    bilk defraud dishonor evade fail leave town meet under arch neglect put on the cuff rat repudiate run out on see in the alley shirk skate skip skip out on stiff swindle welch welsh
    Antonyms:
    pay

ارجاع به لغت default

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «default» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/default

لغات نزدیک default

پیشنهاد بهبود معانی