امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Defile

dɪˈfaɪl dɪˈfaɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    defiled
  • شکل سوم:

    defiled
  • سوم‌شخص مفرد:

    defiles
  • وجه وصفی حال:

    defiling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
آلوده کردن، بی‌حرمت کردن، بی‌عفت کردن، گردنه، رژه رفتن، گذرگاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- One should not defile a sacred place.
- کسی نباید محل مقدسی را نجس کند.
- He defiled the honor of his family.
- او آبروی خانواده‌ی خود را لکه‌دار کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defile

  1. verb corrupt, violate
    Synonyms:
    abuse adulterate befoul besmirch contaminate debase deflower degrade desecrate dirty discolor disgrace dishonor hurt maculate make foul mess up molest muck up pollute profane rape ravish scuzz up seduce shame smear soil stain sully taint tar tarnish trash vitiate
    Antonyms:
    clean clease hallow honor purify sanctify

ارجاع به لغت defile

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defile» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defile

لغات نزدیک defile

پیشنهاد بهبود معانی