با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Deflect

dɪˈflekt dɪˈflekt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deflected
  • شکل سوم:

    deflected
  • سوم شخص مفرد:

    deflects
  • وجه وصفی حال:

    deflecting

معنی‌ها و نمونه‌جمله

adverb
کج کردن، منحرف کردن
adverb
شکستن
- The missiles were deflected from their original course.
- موشک‌ها از مسیر اولیه‌ی خود منحرف شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deflect

  1. verb bounce off; turn aside
    Synonyms: avert, bend, cover up, curve, deviate, disperse, diverge, divert, fend, glance off, hold off, hook, keep off, parry, pivot, ricochet, sheer, shy, sidetrack, slew, slip, swerve, twist, veer, volte-face, wheel, whip, whirl, wind

ارجاع به لغت deflect

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deflect» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deflect

لغات نزدیک deflect

پیشنهاد بهبود معانی