گذشتهی ساده:
delayedشکل سوم:
delayedسومشخص مفرد:
delaysوجه وصفی حال:
delayingشکل جمع:
delaysتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(برای مدتی) توقف کردن، پلکیدن، گهماره رفتن، پرسه زدن، تمهیدهای وقفه آفرین، توسل به حیله برای ایجاد تأخیر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delay» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delay