با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Delimit

dɪˈlɪmɪt dɪˈlɪmɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

verb - transitive
تعیین کردن حدود
verb - transitive
حدود(چیزی را) معین کردن، مرزیابی کردن
- The book's introduction carefully delimits the author's research.
- مقدمه‌ی کتاب حدود پژوهش نویسنده را به‌دقت معلوم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد delimit

  1. verb To fix the limits of
    Synonyms: delimitate, demarcate, bound, determine, specify, limit, mark, define, measure, delineate
  2. verb Be opposite to; of angles and sides, in geometry
    Synonyms: subtend

لغات هم‌خانواده delimit

ارجاع به لغت delimit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «delimit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/delimit

لغات نزدیک delimit

پیشنهاد بهبود معانی