امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Demise

dɪˈmaɪz dɪˈmaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    demised
  • شکل سوم:

    demised
  • سوم‌شخص مفرد:

    demises
  • وجه وصفی حال:

    demising
  • شکل جمع:

    demises

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb uncountable
مردن، وفات یافتن، انتقال دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Upon his demise, the farm will be divided.
- پس از فوت او مزرعه تقسیم خواهد شد.
- That event led to the demise of feudalism.
- آن رویداد موجب فنای فئودالیسم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demise

  1. noun fate, usually death
    Synonyms:
    annihilation collapse curtains decease departure dissolution downfall dying end ending expiration extinction failure fall final thrill last out last roundup lights out number’s up passing quietus ruin silence sleep termination
    Antonyms:
    birth

ارجاع به لغت demise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demise

لغات نزدیک demise

پیشنهاد بهبود معانی