امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Demolish

dɪˈmɑːlɪʃ dɪˈmɒlɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    demolished
  • شکل سوم:

    demolished
  • سوم‌شخص مفرد:

    demolishes
  • وجه وصفی حال:

    demolishing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
(ساختمان و غیره) ویران کردن، خراب کردن، منهدم کردن، درهم کوبیدن، (مجازی) نابود کردن، نقش بر آب کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The flood demolished the bridge.
- سیل پل را ویران کرد.
- To build this road they had to demolish five houses.
- برای ساختن این راه لازم بود که پنج خانه را خراب کنند.
- The storm demolished my hopes.
- توفان امیدهای مرا نقش بر آب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demolish

  1. verb destroy; consume
    Synonyms:
    annihilate break bulldoze burst crack crush decimate defeat devastate devour dilapidate dismantle eat flatten gobble up knock down level obliterate overthrow overturn pulverize put away put in toilet raze ruin sink smash take apart take out tear down torpedo total trash undo wax wipe off map wrack wreck
    Antonyms:
    build construct fix produce rebuild repair restore

ارجاع به لغت demolish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demolish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demolish

لغات نزدیک demolish

پیشنهاد بهبود معانی