با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Demotion

ˌdiːˈmoʊʃn̩ ˌdiːˈməʊʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    demotions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable
تنزل مقام، تنزل رتبه، خلع درجه
- After the demotion, he sought new opportunities elsewhere.
- پس‌از تنزل رتبه، او به‌دنبال فرصت‌های جدید در جای دیگری بود.
- His unexpected demotion surprised the entire team.
- تنزل مقام غیرمنتظره‌ی او کل تیم را متعجب کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد demotion

  1. noun The act or an instance of demoting
    Synonyms: degradation, reduction
    Antonyms: promotion

ارجاع به لغت demotion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «demotion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/demotion

لغات نزدیک demotion

پیشنهاد بهبود معانی