امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deplete

dɪˈpliːt dɪˈpliːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    depleted
  • شکل سوم:

    depleted
  • سوم‌شخص مفرد:

    depletes
  • وجه وصفی حال:

    depleting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
تهی کردن، خالی کردن، به ته رسانیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Too much walking depleted our energy.
- پیاده‌روی زیاد نیروی ما را تحلیل برد.
- The world's oil reserves will be depleted in a few decades.
- تا چند دهه‌ی دیگر ذخایر نفت جهان تحلیل خواهد رفت.
- tissues depleted of vitamins
- بافت‌های فاقد ویتامین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deplete

  1. verb consume, exhaust supply
    Synonyms:
    bankrupt bleed decrease dig into diminish drain draw dry up empty evacuate expend finish impoverish lessen milk reduce sap spend squander suck dry undermine use up wash up waste weaken
    Antonyms:
    add augment expand fill give increase

ارجاع به لغت deplete

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deplete» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deplete

لغات نزدیک deplete

پیشنهاد بهبود معانی