امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Derive

dɪˈraɪv dɪˈraɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    derived
  • شکل سوم:

    derived
  • سوم‌شخص مفرد:

    derives
  • وجه وصفی حال:

    deriving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
به دست آوردن، کسب کردن (درآمد و غیره)، گرفتن، اخذ کردن (خصوصیات و نام و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He derives his income from multiple sources.
- درآمدش را از منابع متعدد به دست می‌آورد.
- She derives her strength from her family's support.
- قدرتش را از حمایت خانواده‌اش می‌گیرد.
- He derives his talents from his father.
- او استعدادهای خود را از پدرش گرفته است. (به ارث برده است)
verb - transitive
شیمی فرآمد کردن، مشتق کردن link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی شیمی

مشاهده
- Scientists can derive new compounds from existing chemicals through careful experimentation.
- دانشمندان می‌توانند از طریق انجام آزمایش دقیق، ترکیبات جدیدی را از مواد شیمیایی موجود فرآمد کنند.
- Chemists are constantly seeking innovative ways to derive useful substances from ordinary materials.
- شیمی‌دانان دائماً به‌دنبال راه‌های نوآورانه برای مشتق کردن مواد کاربردی از مواد معمولی هستند.
verb - transitive
نتیجه‌گیری کردن، استنتاج کردن
- Many conclusions can be derived from these figures.
- از این ارقام نتایج بسیاری می‌توان گرفت.
- It what was derived from our observations.
- این چیزی است که از مشاهدات ما استنتاج شده است.
verb - transitive
قدیمی به‌ وجود آوردن
- The chef was able to derive a unique flavor.
- سرآشپز توانست طعم بی‌نظیری را به وجود بیاورد.
- The author's ability to derive complex emotions in her characters made the novel truly captivating.
- توانایی این نویسنده در به وجود آوردن احساسات پیچیده در شخصیت‌هایش، این رمان را واقعاً جذاب کرده است.
verb - transitive
زبان‌شناسی ریشه‌یابی کردن (لغت)
- Etymologists derive the meanings of words.
- ریشه‌شناسان معانی کلمات را ریشه‌یابی می‌کنند.
- I will derive the word "etymology".
- لغت etymology را ریشه‌یابی خواهم کرد.
verb - intransitive
منشأ گرفتن، سرچشمه گرفتن، نشئت گرفتن، نشئت یافتن، ناشی شدن
- Many modern art forms derive inspiration from classic works of the past.
- بسیاری از هنرهای مدرن از آثار کلاسیک گذشته منشأ می‌گیرند.
- The custom of exchanging wedding rings derives from ancient Roman traditions.
- رسم تبادل حلقه‌ی ازدواج از سنت‌های روم باستان نشئت می‌گیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد derive

  1. verb deduce a conclusion
    Synonyms:
    acquire arrive assume collect determine develop draw educe elaborate elicit evolve excogitate extract follow formulate gain gather get glean infer judge make make out obtain procure put together reach receive trace work out
    Antonyms:
    create invent

لغات هم‌خانواده derive

  • verb - transitive
    derive

ارجاع به لغت derive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «derive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/derive

لغات نزدیک derive

پیشنهاد بهبود معانی