امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Desertion

dɪˈzɜrːʃn dɪˈzɜːʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ترک خدمت، گریز، فرار، بی‌وفایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Desertion from the army is severely punishable.
- فرار از ارتش مجازات شدید دارد.
- The civilians' desertion of the city took place hurriedly.
- ترک شهر توسط غیرنظامیان باعجله صورت گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد desertion

  1. noun abandonment
    Synonyms:
    abrogation absconding apostasy avoidance backsliding betrayal castoff defecting departing departure derelict dereliction disaffection disavowal disavowing divorce elusion escape evasion falling away falseness flight forsaking going back on leaving marooning perfidy recreancy rejection relinquishment renunciation repudiation resignation retirement retreat running out on secession tergiversation treachery truancy withdrawal
    Antonyms:
    aid assistance help staying

ارجاع به لغت desertion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «desertion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/desertion

لغات نزدیک desertion

پیشنهاد بهبود معانی