امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Detainee

ˌdiːteɪˈniː ˌdiːteɪˈniː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
آدم بازداشت‌شده (به‌طور معمول به‌دلیل امور سیاسی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- They gathered all the detainees in one place.
- زندانیان سیاسی را همگی در یکجا جمع کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد detainee

  1. noun Some held in custody
    Synonyms:
    political detainee

ارجاع به لغت detainee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «detainee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/detainee

لغات نزدیک detainee

پیشنهاد بهبود معانی