امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Determinant

dɪˈtɜrːmɪnənt dɪˈtɜːmɪnənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun countable
عامل تعیین‌کننده‌، تعیین‌کننده، تصمیم‌گیرنده، معلوم‌کننده، نمایانگر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Education is a determinant of the country's success in the future.
- آموزش و پرورش تعیین‌کننده‌ی پیشرفت کشور در آینده است.
- The determinant of a company's success often lies in the quality of its leadership.
- عامل تعیین‌کننده‌ی موفقیت یک شرکت غالباً در کیفیت رهبری آن قرار دارد.
noun countable
ریاضی دترمینان
noun countable
زیست‌شناسی ژن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد determinant

  1. noun The site on the surface of an antigen molecule to which an antibody attaches itself
    Synonyms: antigenic determinant, epitope
  2. noun A determining or causal element or factor
    Synonyms: determiner, determinative, determining factor, causal factor
  3. adjective Having the power or quality of deciding
    Synonyms: deciding, determinative, determining

ارجاع به لغت determinant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «determinant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/determinant

لغات نزدیک determinant

پیشنهاد بهبود معانی