امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Devise

dɪˈvaɪz dɪˈvaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    devised
  • شکل سوم:

    devised
  • سوم‌شخص مفرد:

    devises
  • وجه وصفی حال:

    devising

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
تدبیر کردن، درست کردن، اختراع کردن، تعبیه کردن، ابداع کردن، ساختن، طراحی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to devise a remedy
- چاره‌ای تدبیر کردن
- to devise a new engine
- موتور تازه‌ای ابداع کردن
- He devised a new instrument for measuring temperature.
- او ابزار جدیدی برای سنجش حرارت درست کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد devise

  1. verb conceive, dream up
    Synonyms:
    ad-lib arrange blueprint brainstorm cast chart cogitate come up with concoct construct contrive cook up craft create design discover dope out fake it forge form formulate frame get off hatch head trip imagine improvise intrigue invent machinate make up mastermind plan play it by ear plot prepare project scheme shape spark think up throw together trump up vamp whip up work out
    Antonyms:
    borrow

ارجاع به لغت devise

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «devise» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/devise

لغات نزدیک devise

پیشنهاد بهبود معانی