امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dice

daɪs daɪs daɪs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diced
  • شکل سوم:

    diced
  • سوم‌شخص مفرد:

    dices
  • وجه وصفی حال:

    dicing
  • شکل جمع:

    dice

توضیحات

در معنای اول در انگلیسی آمریکایی همچنین می‌توان از die به‌جای dice استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
تاس (مکعبی کوچک با اعداد متفاوت در هر وجه که در انواع بازی‌های شانسی کاربرد دارد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Let's roll the dice.
- بیا تاس بیندازیم.
- Borna picked up the dice and shook them in his hands.
- برنا تاس‌ها را برداشت و در دستانش تکان داد.
- Each player took turns throwing the dice to determine their moves.
- هر بازیکن به نوبت تاس می‌انداخت تا حرکات خود را مشخص کند.
noun uncountable
بازی تاسی (هرنوع بازی شانسی که با تاس انجام می‌شود)
- Our friend introduced us to a new dice game.
- دوستمان بازی تاسی جدیدی را به ما معرفی کرد.
- We decided to pass our time with a fun dice game.
- تصمیم گرفتیم زمانمان را با بازی تاسی سرگرم‌کننده‌ای بگذرانیم.
noun countable
مکعب، نگین (قطعه‌ای مکعبی و کوچک از هر چیزی)
- Cut the onions into small dice.
- پیازها را به قطعات مکعبی کوچک خرد کنید.
- How to make potato dice?
- چگونه سیب‌زمینی را به‌ شکل نگینی خرد کنیم؟
verb - transitive C2
غذا و آشپزی نگینی کردن، نگینی خرد کردن، قطعه‌قطعه کردن (خرد کردن مواد غذایی به مکعب‌های کوچک) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی غذا و آشپزی

مشاهده
- The chef instructed us to dice the bell peppers.
- سرآشپز به ما دستور داد که فلفل‌دلمه‌ای‌ها را نگینی کنیم.
- He will dice the tomatoes before adding them to the salad.
- او قبل‌از اضافه کردن گوجه‌فرنگی‌ها به سالاد آن‌ها را به‌صورت نگینی خرد خواهد کرد.
verb - transitive
باختن، اموال خود را به باد دادن (در قمار با تاس)
- He diced all his money away.
- او تمام پولش را در قمار به باد داد.
- Be careful not to dice your money!
- مراقب باش که پولت را با قمار به باد ندهی!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dice

  1. noun cubes
    Synonyms:
    counters bones ivories tombstones shakers craps pair of dice

Idioms

  • dice with death

    خود را به خطر انداختن، با جان خود بازی کردن

  • load the dice

    1- تاس تقلبی به کار بردن 2- کلاه سر کسی رفتن یا گذاشتن

ارجاع به لغت dice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dice

لغات نزدیک dice

پیشنهاد بهبود معانی