امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dietary

ˈdaɪəteri ˈdaɪətri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
مربوط به رژیم غذایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- dietary changes according to age and need
- تغییر در رژیم غذایی برحسب سن و نیاز
- dietary foods
- غذاهای رژیمی
- dietary diseases
- بیماری‌های ناشی از رژیم غذایی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dietary

  1. adjective Of or relating to the diet
    Synonyms:
    dietetic dietetical

Collocations

  • dietary laws

    (در برخی مذهبها) قوانین مربوط به حلال و حرام بودن خوراک

ارجاع به لغت dietary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dietary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dietary

لغات نزدیک dietary

پیشنهاد بهبود معانی