تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(سنگر یا جانپناه و غیره) کندن، حفاری کردن
خوردن، (مجازاً) زدن توی رگ
شروع به کار کردن
1- (با کندن) نفوذ کردن در، کندن و وارد شدن 2- (عامیانه) سخت کار کردن، کوشیدن، جان کندن
dig something into something (dig something in)
کندن و با خاک آمیختن
(خاک) کندن و زیر و رو کردن، کند و کاو کردن، شخم زدن، بیل زدن
سرسختی کردن، سرفرود نیاوردن، پافشاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dig» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dig