امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dig

dɪɡ dɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dug
  • شکل سوم:

    dug
  • سوم‌شخص مفرد:

    digs
  • وجه وصفی حال:

    digging
  • شکل جمع:

    digs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
کندن، حفر کردن، گودبرداری کردن، چال کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The dog digs the ground and buries the bone.
- سگ زمین را می‌کند و استخوان را خاک می‌کند.
- to dig a hole
- گودال کندن
- They dug their own graves.
- آنان گور خود را کندند.
- to dig the foundation of a building
- شالوده (پی) ساختمان را کندن
- He dug his fingers into the soft earth.
- او انگشتان خود را در خاک نرم فرو برد.
- You should first dig the garden over.
- شما باید اول خاک باغ را بیل بزنید.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
verb - transitive
کاوش کردن، کاویدن، کشف کردن، از زیر خاک درآوردن
- to dig potatoes
- سیب‌زمینی را از زیر خاک درآوردن
- They dug his body out of the snow.
- جسد او را از زیر برف درآوردند.
- to dig out the truth
- حقیقت را کشف کردن
- They dig for buried gold.
- آن‌ها برای یافتن طلای دفن‌شده کند و کاو می‌کنند.
- You must dig up more information.
- باید اطلاعات بیشتری به دست بیاورید.
verb - transitive
فهمیدن، توافق داشتن، متوجه شدن
- Do you dig my meaning?
- مقصودم را می‌فهمی؟
verb - transitive
دوست داشتن
- I really dig chocolate.
- من واقعاً از شکلات خوشم می‌آید.
verb - transitive
نگاه کردن
- Dig that redheaded girl!
- آن دختر موسرخ را بپا!
verb - intransitive
سخت کار یا مطالعه کردن
- He is digging away at geometry problems.
- او دارد سخت روی مسائل هندسه کار می‌کند.
verb - intransitive
از راه کندن راه باز کردن، رد شدن
- They dug a tunnel under the house of parliament and were going to blow it up.
- آن‌ها زیر ساختمان پارلمان نقب زدند و می‌خواستند آن را منفجر کنند.
noun countable
حفر، کاوش
- The digging of the canal took three years.
- حفر آبراه سه سال طول کشید.
- They gave the wheat field a quick dig.
- آنان در مزرعه‌ی گندم‌کنده‌کاری سریعی کردند.
- He has just returned from a dig in Takhte Jamshid.
- به تازگی از حفاری تخت جمشید برگشته است.
noun countable
کنایه، گوشه و کنایه
- I resented his digs against my father.
- از کنایه‌های او علیه پدرم خیلی بدم آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dig

  1. noun insult
    Synonyms:
    crack cut cutting remark gibe innuendo jeer quip slur sneer taunt wisecrack
    Antonyms:
    compliment flattery praise
  1. verb delve into; hollow out
    Synonyms:
    bore break up bulldoze burrow cat channel clean concave deepen depress dig down discover dredge drill drive enter excavate exhume fork out go into gouge grub harvest hoe investigate mine penetrate pierce pit probe produce quarry root root out rout sap scoop scoop out search shovel sift spade till tunnel turn over uncover undermine unearth
    Antonyms:
    fill
  1. verb thrust object into
    Synonyms:
    drive gouge jab jog nudge plunge poke prod punch ram sink stab stick
  1. verb investigate; discover
    Synonyms:
    bring to light come across come up with delve dig down expose extricate find go into inquire look into probe prospect research retrieve root search search high and low shake down sift turn inside out turn upside down uncover unearth
  1. verb enjoy, like
    Synonyms:
    appreciate follow go for groove love mind relish understand
    Antonyms:
    dislike
  1. verb understand
    Synonyms:
    accept apprehend catch comprehend follow grasp recognize see take take in
    Antonyms:
    misunderstand not get

Phrasal verbs

  • dig in

    (سنگر یا جان‌پناه و غیره) کندن، حفاری کردن

    خوردن، (مجازاً) زدن توی رگ

    شروع به کار کردن

  • dig into

    1- (با کندن) نفوذ کردن در، کندن و وارد شدن 2- (عامیانه) سخت کار کردن، کوشیدن، جان کندن

  • dig something over

    (خاک) کندن و زیر و رو کردن، کند و کاو کردن، شخم زدن، بیل زدن

Idioms

ارجاع به لغت dig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dig

لغات نزدیک dig

پیشنهاد بهبود معانی