امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dilapidated

dɪˈlæpɪdeɪtɪd dɪˈlæpɪdeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dilapidates
  • وجه وصفی حال:

    dilapidating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
مخروبه، کلنگی، خرابه، ویران، اوراق، درب‌وداغون، فرسوده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a dilapidated caravanserai
- کاروان‌سرای ویران
- The dilapidated bridge was deemed unsafe for pedestrian traffic.
- پل فرسوده برای تردد عابران پیاده ناامن تلقی شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dilapidated

  1. adjective falling apart; in ruins
    Synonyms:
    battered beat-up broken-down crumbling crumbly crummy damaged decayed decaying decrepit derelict dingy dog-eared faded fallen-in impaired in a bad way injured marred neglected old ramshackle ratty raunchy rickety rinky-dink run-down seedy shabby shaky slummy tacky threadbare tumble-down uncared for unimproved unkempt used-up worn-out
    Antonyms:
    in good repair rebuilt

ارجاع به لغت dilapidated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilapidated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dilapidated

لغات نزدیک dilapidated

پیشنهاد بهبود معانی