امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dilute

dɪˈluːt / / daɪ- daɪˈluːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    diluted
  • شکل سوم:

    diluted
  • سوم‌شخص مفرد:

    dilutes
  • وجه وصفی حال:

    diluting
  • صفت تفضیلی:

    more dilute
  • صفت عالی:

    most dilute

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb
رقیق کردن، آبکی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to dilute the solution with water
- محلولی را با آب رقیق کردن
- diluted milk
- شیر رقیق‌شده، شیر آبکی (یا آبناک)
- to dilute combustible gases with carbon dioxide
- گازهای آتش‌گیر را با دی‌اکسیدکربن رقیق کردن
- We should not allow our educational standards to become diluted.
- نباید اجازه دهیم معیارهای آموزشی ما دچار ضعف شوند.
- a diluted kind of democracy
- نوعی مردم‌سالاری بی‌آب و رنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dilute

  1. verb make thinner; weaken
    Synonyms:
    adulterate alter attenuate cook cut decrease deliquesce diffuse diminish doctor doctor up irrigate lace lessen liquefy mitigate mix moderate modify needle phony up plant qualify reduce shave spike temper water water down
    Antonyms:
    concentrate strengthen thicken
  1. adjective thinned, weakened
    Synonyms:
    adulterated attenuated cut impaired impoverished laced light moderated reduced shaved spiked tempered washy watered down waterish watery wishy-washy
    Antonyms:
    concentrated strengthened thickened

ارجاع به لغت dilute

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dilute» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dilute

لغات نزدیک dilute

پیشنهاد بهبود معانی