امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dingy

ˈdɪndʒi ˈdɪndʒi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
تیره‌رنگ، چرک، دودی‌رنگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the dingy blue door of their house
- در آبی و رنگ و رو رفته‌ی خانه‌ی آن‌ها
- a dingy room in an inn in the south of the city
- اتاقی کثیف در مسافرخانه‌ی جنوب شهر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dingy

  1. adjective soiled, tacky
    Synonyms:
    bedimmed broken-down colorless dark darkish dilapidated dim dirty discolored drab dreary dull dusky faded gloomy grimy muddy murky obscure run-down seedy shabby smirched somber sullied tarnished threadbare tired
    Antonyms:
    bright clean immaculate neat pure spotless

ارجاع به لغت dingy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dingy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dingy

لغات نزدیک dingy

پیشنهاد بهبود معانی