با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Diploma

dɪˈploʊmə dəˈpləʊmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    diplomas

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
دانشنامه، دیپلم، گواهینامه
- To show off, he had framed his doctorate diploma.
- برای پز دادن دانشنامه‌ی دکتری خود را قاب کرده بود.
- The peace prize along with its diploma was presented to her.
- جایزه‌ی صلح به همراه گواهینامه‌ی آن به او تقدیم شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diploma

  1. noun certificate for achievement
    Synonyms: authority, award, charter, commission, confirmation, credentials, degree, honor, recognition, sheepskin, shingle, voucher, warrant

ارجاع به لغت diploma

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diploma» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diploma

لغات نزدیک diploma

پیشنهاد بهبود معانی