امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dippy

ˈdɪpi ˈdɪpi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
(عامیانه) نادان، کم‌خرد، سبک‌سر، خل، شیدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The girl was feeling dippy about the boy next door.
- دختر، دیوانه‌ی پسر همسایه بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dippy

  1. adjective So senseless as to be laughable
    Synonyms:
    absurd foolish harebrained idiotic imbecilic insane lunatic mad moronic nonsensical preposterous silly softheaded tomfool unearthly zany cockeyed crazy loony loopy balmy dopey jerky sappy wacky

ارجاع به لغت dippy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dippy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dippy

لغات نزدیک dippy

پیشنهاد بهبود معانی