امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dire

daɪr daɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(رسمی) (حادثه، اخبار) وحشتناک، ترسناک، هولناک، مهلک، وخیم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- the dire days of bombing raids
- دوران وحشتناک بمباران‌های هوایی
adjective
(محاوره) سخت، شدید، (نیاز) مبرم، (پیش‌بینی) شوم
- a dire future
- آینده‌ای شوم
- the dire need for new schools
- نیاز مبرم به مدارس جدید
- be in dire poverty
- به نان شب محتاج بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dire

  1. adjective urgent; crucial
    Synonyms:
    acute burning clamant clamorous climacteric critical crying desperate drastic exigent extreme immoderate imperative importunate instant pressing
    Antonyms:
    trivial unimportant
  1. adjective terrible, ominous
    Synonyms:
    afflictive alarming appalling awful black calamitous cataclysmic catastrophic cruel deplorable depressing disastrous dismal distressing dreadful fearful fierce frightful gloomy grievous grim heartbreaking horrible horrid lamentable oppressing portentous redoubtable regrettable ruinous scowling shocking terrific ugly unfortunate woeful
    Antonyms:
    fortunate good lucky nice

ارجاع به لغت dire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dire

لغات نزدیک dire

پیشنهاد بهبود معانی