با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Directorial

ˌdaɪrekˈtɔːriəl ˌdaɪrekˈtɔːriəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
هادی، مربوط به کارگردان، دستوری، هدایتی، مدیریتی
- directorial powers
- اختیارات مدیریتی
- They shared directorial duties.
- آنان در وظایف کارگردانی مشارکت داشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد directorial

  1. adjective Of, for, or relating to administration or administrators
    Synonyms: administrative, executive, managerial, ministerial, supervisory

ارجاع به لغت directorial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «directorial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/directorial

لغات نزدیک directorial

پیشنهاد بهبود معانی