امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disarrangement

ˌdɪsəˈreɪndʒmənt ˌdɪsəˈreɪndʒmənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
بی‌ترتیبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disarrangement

  1. noun A lack of order or regular arrangement
    Synonyms:
    disorganization chaos clutter confusedness confusion derangement disarray disorder disorderedness disorderliness jumble mess mix-up muddle muss scramble topsy-turviness tumble snafu disorganisation

ارجاع به لغت disarrangement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disarrangement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disarrangement

لغات نزدیک disarrangement

پیشنهاد بهبود معانی