با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Disavow

ˌdɪsəˈvaʊ ˌdɪsəˈvaʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disavowed
  • شکل سوم:

    disavowed
  • سوم شخص مفرد:

    disavows
  • وجه وصفی حال:

    disavowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
انکار، رد، نفی، ردکردن
- He disavowed any knowledge of the conspiracy.
- او هرگونه اطلاع درباره‌ی توطئه را انکار کرد.
- She disavowed the actions of her subordinates.
- او مسئولیت اعمال زیردستان خود را به عهده نگرفت.
- his disavowal of responsibility for the accident
- حاشای او نسبت به داشتن مسئولیت در حادثه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disavow

  1. verb reject
    Synonyms: abjure, contradict, deny, disacknowledge, disallow, disclaim, disown, drop out, forswear, gainsay, go back on word, impugn, negate, negative, refuse, renege, renig, repudiate, wash hands of, weasel out of, welsh, worm out of
    Antonyms: agree, approve, sanction, vouch for, vow

ارجاع به لغت disavow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disavow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disavow

لغات نزدیک disavow

پیشنهاد بهبود معانی