امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discovery

dɪsˈkʌvri dɪsˈkʌvri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    discoveries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2
کشف، اکتشاف، پی‌بری، یابش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the discovery of America
- کشف امریکا
- a voyage of discovery
- سفر دریایی اکتشافی
- Astronauts have made many discoveries.
- کیهان‌نوردان کشفیات (یابش‌های) فراوانی کرده‌اند.
- Laser is a new scientific discovery.
- لیزر کشف علمی تازه‌ای است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discovery

  1. noun finding, uncovering
    Synonyms:
    analysis ascertainment authentication calculation certification detection determination diagnosis discernment disclosure distinguishing empiricism encounter espial experimentation exploration exposition exposure feeling hearing identification introduction invention learning locating location origination perception revelation sensing sighting strike unearthing verification
    Antonyms:
    loss miss
  1. noun treasure; invention
    Synonyms:
    algorithm bonanza breakthrough conclusion contrivance coup data design device find finding formula godsend innovation law luck luck out machine method principle process result secret theorem way
    Antonyms:
    loss

لغات هم‌خانواده discovery

ارجاع به لغت discovery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discovery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discovery

لغات نزدیک discovery

پیشنهاد بهبود معانی