امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Discrimination

dɪˌskrɪməˈneɪʃn dɪˌskrɪməˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    discriminations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
تمیز، فرق‌گذاری، تبعیض

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun uncountable
تبعیض، فرق‌گذاری
- He showed discrimination in his choice of clothes.
- او در انتخاب جامه خوش‌سلیقگی و خبرگی نشان داد.
- He showed a lack of discrimination in the way he decorated the house.
- او در تزیین خانه از خود بدسلیقگی نشان داد.
- These computers are capable of sound and shape discrimination.
- این کامپیوترها قادر به شناختن فرق بین صدا و شکل می‌باشند.
- Discrimination on the basis of race or religion or gender is against the law.
- تبعیض بر مبنای نژاد یا مذهب یا جنسیت خلاف قانون است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد discrimination

  1. noun bias
    Synonyms:
    bigotry favoritism hatred inequity injustice intolerance partiality prejudice unfairness wrong
    Antonyms:
    fairness tolerance
  1. noun particularity in taste
    Synonyms:
    acumen acuteness astucity astuteness bias clearness decision difference differentiation discernment distinction judgment keenness penetration perception percipience perspicacity preference refinement sagacity sense separation shrewdness subtlety taste understanding
    Antonyms:
    indifference

Collocations

لغات هم‌خانواده discrimination

  • noun
    discrimination

ارجاع به لغت discrimination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «discrimination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/discrimination

لغات نزدیک discrimination

پیشنهاد بهبود معانی