امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dispensation

ˌdɪspənˈseɪʃn / / -pen- ˌdɪspənˈseɪʃn / / -pen-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
پخش، توزیع، تقسیم، اعطا، تقدیر، وضع احکام دینی در هر دوره و عصر، عدم شمول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the dispensation of medicines in rural areas
- پخش دارو در مناطق روستایی
- Under the new dispensation all drug manufacturers must be licensed.
- براساس مقررات جدید کلیه‌ی تولیدکنندگان دارو باید پروانه داشته باشند.
- To marry a non-Catholic she needs a dispensation.
- برای ازدواج با غیرکاتولیک نیاز به بخشودگی دارد.
- through a special dispensation from the royal palace
- با اجازه‌ی ویژه‌ی کاخ سلطنتی
- the Christian dispensation
- مقررات حاکم بر مسیحیت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dispensation

  1. noun allocation of supply
    Synonyms:
    allotment appointment apportionment award bestowal conferment consignment courtesy dealing out disbursement distribution dole endowment favor indulgence kindness part portion quota service share
  1. noun management
    Synonyms:
    administration direction economy plan regulation scheme stewardship system
  1. noun permission
    Synonyms:
    exception exemption immunity indulgence license privilege relaxation relief remission reprieve
    Antonyms:
    denial veto

ارجاع به لغت dispensation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dispensation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dispensation

لغات نزدیک dispensation

پیشنهاد بهبود معانی