امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Displease

ˌdɪˈspliːz dɪsˈpliːz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    displeased
  • شکل سوم:

    displeased
  • سوم‌شخص مفرد:

    displeases
  • وجه وصفی حال:

    displeasing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
خوشایند نبودن، رنجانیدن، دلگیرگردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His behavior has displeased everyone.
- رفتار او همه را ناخشنود کرده است.
- I am displeased with my job.
- از شغلم خوشم نمی‌آید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد displease

  1. verb make unhappy
    Synonyms:
    aggravate anger annoy antagonize bother cap chagrin cool curdle cut to the quick disappoint discontent disgruntle disgust disoblige dissatisfy enrage exasperate fret frustrate gall hurt incense irk irritate nettle offend perplex pique play dirty provoke put out repel revolt rile roil sound turn off upset vex wing worry zing
    Antonyms:
    appease calm compose delight humor make happy please satisfy

ارجاع به لغت displease

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «displease» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/displease

لغات نزدیک displease

پیشنهاد بهبود معانی