با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉
شرکت در نظرسنجی

    Dissonance

    ˈdɪsənəns ˈdɪsənəns
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      dissonances

    معنی و نمونه‌جمله

    noun
    اختلاط اصوات و آهنگ‌های ناموزون، ناجوری، ناهنجاری
    - Their marriage was characterized by dissonance and constant quarreling.
    - ویژگی ازدواج آن‌ها ناسازگاری و جنگ و دعوای دائم بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد dissonance

    1. noun disagreement
      Synonyms: antagonism, conflict, contention, controversy, difference, disaccord, discord, discrepancy, disharmony, disparity, dissension, dissidence, incongruity, inconsistency, strife, variance
      Antonyms: agreement, concord, harmony
    2. noun noise, discord
      Synonyms: cacophony, harshness, jangle, jarring, unmelodiousness
      Antonyms: accord, consonance, harmony, peacefulness, resonance

    ارجاع به لغت dissonance

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «dissonance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissonance

    لغات نزدیک dissonance

    پیشنهاد بهبود معانی