با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Diurnal

ˌdaɪˈɜrːnl daɪˈɜːnl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
روزانه، مربوط به‌روز، روزمره، روزگانی، (گیاه‌شناسی) روزشکوفا، (جانورشناسی) فعال در روز
- a farmer's diurnal tasks
- کارهای روزمره‌ی یک کشاورز
- diurnal rhythm
- نواخت روزانه
- the diurnal rotation of the heavens
- چرخش روزگانی افلاک
- diurnal flowers
- گل‌های روزشکفا
noun countable
روزنامه، نشریه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diurnal

  1. adjective Of, done, or happening in the daytime
    Synonyms: during the day, daytime, once-a-day, every-day
    Antonyms: nocturnal

ارجاع به لغت diurnal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diurnal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diurnal

لغات نزدیک diurnal

پیشنهاد بهبود معانی