امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Diversion

dɪˈvɜrːʃn daɪˈvɜːʃn / / də-
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    diversions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
تفریح، سرگرمی، عمل پیگم کردن، انحراف از جهتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the diversion of government funds for personal uses
- واراهی (اختلاس) پولهای دولت برای امور شخصی
- for the diversion of the enemy
- برای منحرف کردن توجه دشمن
- Nowadays, my only diversions are writing and walking.
- این روزها تنها سرگرمی من نویسندگی و راهپیمایی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد diversion

  1. noun change in a course, path
    Synonyms:
    aberration alteration deflection departure detour deviation digression divergence fake out red herring turning variation
    Antonyms:
    conforming staying
  1. noun entertainment, recreation
    Synonyms:
    amusement ball beguilement delectation delight disport dissipation distraction divertissement enjoyment field day frivolity fun fun and games game gratification grins high time hoopla laughs levity merry-go-round pastime picnic play pleasure relaxation relish sport whoopee
    Antonyms:
    chore task vocation work

ارجاع به لغت diversion

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «diversion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/diversion

لغات نزدیک diversion

پیشنهاد بهبود معانی