با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dock

dɑːk dɒk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    docked
  • شکل سوم:

    docked
  • سوم شخص مفرد:

    docks
  • وجه وصفی حال:

    docking
  • شکل جمع:

    docks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
بندرگاه (برای کشتی‌ها)
- The workers on the dock were busy loading crates onto the ship.
- کارگران بندرگاه مشغول بار کردن صندوق‌ها در کشتی بودند.
- The ship's captain directed the crew to bring the vessel into the dock for repairs.
- کاپیتان کشتی به خدمه دستور داد تا کشتی را برای تعمیر به بندرگاه بیاورند.
- The ship came into dock.
- کشتی وارد بندرگاه شد.
noun countable
اسکله
- the docks of Bushehr
- اسکله‌های بوشهر
- The family gathered on the dock to watch the beautiful sunset over the lake.
- اعضای خانواده در اسکله جمع شدند تا غروب زیبای خورشید بر فراز دریاچه را تماشا کنند.
noun
حقوق جایگاه (جای نشستن متهم در دادگاه)
- The judge motioned for the bailiff to bring the accused to the dock.
- قاضی به ضابط قضایی اشاره کرد که متهم را به جایگاه بیاورد.
- The defendant nervously approached the dock.
- متهم با حالتی عصبی به جایگاه نزدیک شد.
noun countable uncountable
گیاه‌شناسی ترشک
- Many people mistake the dock for a weed due to its rapid growth and abundance.
- بسیاری از مردم ترشک را به دلیل رشد سریع و فراوانی آن با علف هرز اشتباه می‌گیرند.
- We learned about the various uses of docks in our botany class.
- در کلاس گیاه‌شناسی با کاربردهای مختلف ترشک آشنا شدیم.
noun countable
کامپیوتر داک (وسیله‌ای واسط بین کامپیوتر و سایر دستگاه‌های صوتی و تصویری با لوازم جانبی آن‌ها)
- The laptop was connected to the dock for easy charging and data transfer.
- لپ تاپ برای شارژ آسان و انتقال اطلاعات به داک متصل بود.
- The gaming console was connected to the dock to display the game on the TV screen.
- کنسول بازی به داک متصل شد تا بازی روی صفحه تلویزیون نمایش داده شود.
- The speaker was plugged into the dock to play music from the phone.
- اسپیکر برای پخش موسیقی از گوشی به داک وصل شده بود.
verb - transitive
کسر کردن (از حقوق و غیره)، جریمه کردن
- The teacher will dock points from your final grade if you don't submit your assignment on time.
- اگر تکلیف خود را به‌موقع ارائه نکنید، معلم نمرات را از نمره‌ی نهایی شما کسر خواهد می‌کند.
- He was docked $20 for repeated tardiness.
- به خاطر تأخیر مکرر بیست دلار جریمه شد.
verb - transitive
حذف کردن
- It was necessary to dock some of the sentences.
- لازم بود که برخی از جملات حذف شوند.
- The editor had to dock several unnecessary scenes from the movie.
- تدوینگر مجبور شد چندین صحنه‌ی غیرضروری از فیلم را حذف کند.
verb - transitive
بریدن، کوتاه کردن (عضوی از بدن یک جانور)
- He had docked the tail and ears of his dogs.
- او گوش و دم سگ‌های خود را بریده بود.
- The veterinarian will dock the ears of the Doberman puppy to improve its hearing.
- دامپزشک گوش‌های توله‌سگ دوبرمن را برای بهبود شنوایی او خواهد برید.
verb - transitive
به هم پیوستن، متصل شدن (دو فضاپیما یا یک فضاپیما و ایستگاه فضایی)
- The two spacecraft successfully docked in space.
- این دو فضاپیما با موفقیت در فضا به هم پیوستند.
- The space station had a designated area where incoming shuttles could dock.
- ایستگاه فضایی دارای منطقه‌ای تعیین‌شده بود که شاتل‌های ورودی می‌توانستند در آن به ایستگاه فضایی متصل شوند.
verb - intransitive verb - transitive
به بندرگاه رسیدن، به بندرگاه آوردن (کشتی)
- The captain expertly docked the ship.
- کاپیتان ماهرانه کشتی را به لنگرگاه آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dock

  1. noun waterfront
    Synonyms: berth, embarkment, harbor, jetty, landing, landing pier, levee, lock, marina, pier, quay, slip, wharf
  2. verb land on the waterfront
    Synonyms: anchor, berth, drop anchor, hook up, join, link up, moor, put in, rendezvous, tie up, unite
    Antonyms: set sail, ship out

Idioms

  • in dock

    (انگلیس ـ عامیانه) در دست تعمیر، در تعمیرگاه

ارجاع به لغت dock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dock

لغات نزدیک dock

پیشنهاد بهبود معانی