با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Doom

duːm duːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    doomed
  • شکل سوم:

    doomed
  • سوم شخص مفرد:

    dooms
  • وجه وصفی حال:

    dooming
  • شکل جمع:

    dooms

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
تباهی، سرنوشت (شوم)، مرگ، زوال، عذاب، ضلالت، نابودی
- His doom is sealed.
- سرنوشت او شوم است.
- He couldn't escape his doom.
- نتوانست از سرنوشت شوم خود بگریزد.
verb - transitive C2
محکوم کردن، تنبیه کردن، دچار عقوبت کردن، به سرنوشت بدی دچار کردن، حکم دادن
- God will judge and doom their guilty souls.
- خدا ارواح گنهکار آنان را داوری و به سرنوشت بدی دچار خواهد کرد.
- doomed to extinction
- محکوم به فنا
- Their efforts were doomed to failure.
- کوشش‌های آن‌ها محکوم به شکست بود.
noun countable
محکومیت، حکم (خصوصاً قضایی)
- His past actions led him to face the doom he had long evaded.
- اقدامات گذشته‌ی او باعث شد تا با محکومیتی روبه‌رو شود که مدت‌ها از آن طفره رفته بود.
- The judge delivered the doom that would change his life forever.
- قاضی حکمی را صادر کرد که زندگی او را برای همیشه تغییر داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doom

  1. noun fate or decision, usually unpleasant
    Synonyms: annihilation, calamity, cataclysm, catastrophe, circumstance, conclusion, condemnation, death, decree, destination, destiny, destruction, disaster, downfall, end, fixed future, foreordination, fortune, handwriting on wall, judgment, Judgment Day, karma, kismet, lap of the gods, lot, Moira, opinion, portion, predestination, predetermination, ruin, sentence, tragedy, verdict, way the ball bounces, way the cookie crumbles

Collocations

  • doom and gloom

    یأس و ناامیدی، عذاب و تاریکی، غم و ناامیدی، تیرگی و ملالت

ارجاع به لغت doom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/doom

لغات نزدیک doom

پیشنهاد بهبود معانی