با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Doting

ˈdoʊtɪŋ ˈdəʊtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    doted
  • شکل سوم:

    doted
  • سوم شخص مفرد:

    dotes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شیفته، عاشق، واله (بیش‌ازحد یا نابخردانه)
- Doting mothers end up spoiling their children.
- مادرهای شیفته بچه‌های خود را لوس می‌کنند.
- He was a doting husband, always putting his wife's needs first.
- او شوهری واله بود و همیشه نیازهای همسرش را در اولویت قرار می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد doting

  1. adjective indulgent; serving
    Synonyms: adoring, affectionate, devoted, fascinated, fatuous, fond, foolish, lovesick, lovesome, loving, silly, simple, struck
    Antonyms: ignorance, neglect, negligence

ارجاع به لغت doting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «doting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/doting

لغات نزدیک doting

پیشنهاد بهبود معانی